اوی ِخدا
بهانه های آفرینش بودند. بهانه که نه.. دلیل شاید!
جبرئیل پرسیده بود! نه این که نمیدانست خوب هم میدانست .
اما خدا دستش را از آستین برآورد و با انگشت اشاره، نشان همه ی عالم دادشان..
فاطمه است!
آن هم پدرش.. آن هم شوهرش.. آنها هم دوفرزندانش..
پ.ن: مادر..
بعدنوشت: میخوام تشکر کنم از همه شمایی که هی التماس دعا گفتم بهتون و شما هم هی دعام کردین. به لطف خدا نتایج ارشد اومد و خوب هم اومد! معجزه شددر حقیقت! ممنون از همگی
هرچه بود تمام میشود / هر چه هست شروع میشود
یارب
قبلنوشت: سلام به همه دوستانی که لطف دارند و هنوز هم به این وبلاگ سوت و کور سر میزنند! به یاری خدا سال آینده اینجا باز رونق میگیرد و با قالب نو و حرفهای مثلا نو! به روز میشود.
امروز آخرین روز از سال 89 است. آخرین لقمههای یک غذای خوشمزه که سعی میکنیم آرامتر بجویم، شاید دیرتر تمام شود! گفتم خوشمزه چون نعمت الهی است همه این ثانیهها. گرچه همراه با امتحان و فراز و فرود؛ و اینروزهای آخر هم که با خون و رگبار و گلوله و دلهای داغدار و جنگ و سیل و سونامی.
زمینی که امشب میخواهد در نقطه اعتدال بهاری خویش سال کهنه را به نو تحویل بدهد، ملتهبتر از همیشه است. سینهای زخمی دارد ودلی پر درد.
پیشتر برای نوروز 83؛ وقتی که بم لرزیده بود بعد از حمله نظامی آمریکا به عراق به بهانه بیرون راندن دیوی که جایش را به شیطان میداد؛ نوشته بودم: "شاید بم رگ غیرت زمین است!"
امروز هم شاید بتوان نوشت آتشفشانهای اقیانوس آرام چرا اینچنین ناآرامی میکنند!
رگ غیرت ما هم که فعلا مشغول خرید و فروش و بریز و بپاش نوروزی است و از فردا هم به فریضه مهم صله رحم خواهد پرداخت!
به هرحال هرچه بود تمام میشود و هر چه هست شروع میشود.. انشاالله که روسفید و سربلند خواهیم شد! دعا کنیم برای هم که بهترین احوال روزیمان باشد.
اضافهنوشت: از بحرین خبرهای خوبی نمیرسد. از لیبی هم از یمن هم از... . اما برادران و خواهرانمان با خونشان پای مقاومتشان ایستادهاند. ویران کردن میدان لولو به دست ظالمان جاهل آل سعود و خلیفه اوج اقرار به ناتوانیشان بود. دستشان به اصل مقاومت نمیرسید، سمبلش را درهمشکستند!
برای دریافت سایز بزرگتر این پوستر ایمیل بزنید. در ضمن اگر به عربی تسلط دارید و شعار بهتری میتونید بنوسید لطفا بگید.
یک میم!
یارب
امشب را بنویس.. گرچه قالب در دست تعمیر باشد و کارگران مشغول کار!.. گرچه خودت به مرخصی استعلاجی رفته باشی! گرچه تارعنکبوت دلت به وبلاگت هم رسیده باشد و به بنرش هم حتی!
گرچه بادی بی امان به پنجره ها بکوبد و دزدگیر ماشینها را گاه و بیگاه بیدار کند! گرچه مدام صدای بوق ممتد و غیر ممتد از خیابان شنیده شود همراه با ترقه بازی عروسیهای شب عید . و هی دلت هری بریزد پایین که آیا ترقه بود یا تیراندازی! اما بوق ریتمدار ماشینها دلت را قرص کند که صدای شادی مردم است که میشنوی. گرچه دیروقت گرچه بی موقع .
گرچه نباید بنویسی... اما بنویس
بنویس که چقدر دلتنگ دوستان مجازیات هستی و دوست داری این شب بزرگ را با لبخندی گرم به تکتکشان تبریک بگویی. و از دعای خیرشان که این مدت مایه دلگرمیات بود تشکر کنی (البته به شرط ادامه! :دی)بنویس که امشب چقدر شب عزیزی است.
شب تولد بهار!
گرچه بعضی با بغض تب آلودهشان میخواهند تلخش کنند اما سنگ در برکه میریزند به خیال برهم زدن ماه...پ.ن: ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر این یک میم غرق است
از همون وقتا!
قالب در دست تعمیر! :)
یارب..
یه وقتایی هست که نباید آپ کنی!
بعد دلت میخواد آپ کنی!
بعد آپ میکنی!
بدون حرفی حتی برای گفتن...
سوگنامه..
یارب..
غم نوشت:
چقدر سر زدیم به "رنگ آه" به امید شنیدن خبر خوش بهبودی بانـــــو .. اما...
با خبر شدم (همسر ” یک پسر شیمیایی") ... هفته پیش از این دنیا پر کشیده است... چقدر غم در دلم نشست...
چقدر باید صبر اندوخت برای چینین مصیبتهایی که ناگاه میرسند.. و بی امان میبرند ... همه زندگی ات را!
و چقدر بانو بودن سخت بود...
و چقدر بی بانو بودن سخت خواهد بود..
نمک میپاشم به این زخم؟!
شاید.. مگر اشک شور نیست؟!
این روزها آه ها بوی زینب میدهد..
بی بی ... به تو میسپاریم دل و تن پر دردی را که این روزها داغدار بانوست.
میوه ممتوعه پذیرای پیامهای تسلیت شماست
فعلا تا بعد
جملات امری!
یارب.. راهزن باشیم راهزن کلمات ، افکار ، عقاید.. تلخی راهی به جایی نمیبرد امید را بیاموزیم! دنیا با همه چرکی و کثیفی اش باز هم سفید است! تنها کمی احتیاج به شستشو دارد.. و هر کسی مسئول شستشوی پارچه های تن خویشتن است! خیلی بعد نوشت: فعلا آپ نمیشود... البته گاهی قسمت مینیمالیسم و کمی شاعرانگی مستثناست! و البته نوای وبلاگ که با شروع محرم شروع میشود. دانلود نوای وبلاگ: 1. کربلا حادثه جاری شدن عشق بود بر روی زمین